کد مطلب:34000 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

بازگشت جاهلی











(و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاكرین.)[1].

و محمد، جز فرستاده ای نیست كه پیش از او (هم) پیامبرانی (آمده اند و) گذشته اند. آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، از عقیده ی خود بر می گردید؟ و هر كس از عقیده ی خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند و بزودی خداوند شاكران را پاداش می دهد.

امیرمومنان علی (ع) درباره ی تحولات پس از پیامبر (ص) و تجدید نظر در راه و رسم نبوی و بازگشت به ارزشهای جاهلی، حقایقی بیان كرده است كه خود از والاترین آموزشهای سیاسی و درسهایی در آفت شناسی انقلابهاست.

«حتی اذا قبض الله رسوله-صلی الله علیه و آله-رجع قوم علی الاعقاب و غالتهم السبل و اتكلوا علی الولائج و وصلوا غیر الرحم و هجروا السبب الذی امروا بمودته و نقلوا البناء عن رص اساسه، فبنوه فی غیر موضعه. معادن كل خطیئه و ابواب كل ضارب فی غمره. قد ماروا فی الحیره و ذهلوا فی السكره، علی سنه من آل فرعون: من منقطع الی الدنیا راكن، او مفارق للدین مباین.»[2].

[صفحه 240]

و چون خداوند فرستاده ی خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند و با پیمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند و به دوستانی كه خود گزیدند پیوستند و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی كه به دوستی آن مامور بودند جدا افتادند و بنیان را از بن برافكندند و در جای دیگر بنا نهادند. (آنان) معادن هرگونه گناهاند و درگاه همه ی گمراهان و عقیده مندان به باطلند. از این سو بدان سو سرگردان، ردغفلت و مستی به سنت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته و یا پیوند خود را با دین گسسته.

«الا و انكم قد نفضتم ایدیكم من حبل الطاعه و ثلمتم حصن اللهالمضروب علیكم، باحكام الجاهلیه. فان الله سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیها عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ظلها و یاوون الی كنفها، بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه، لانها ارجح من كل ثمن و اجل من كل خطر. و اعلموا انكم صرتم بعد الهجره اعرابا. و بعد الموالاه احزابا. ما تتعلقون من الاسلام الا باسمه و لا یعرفون من الایمانالا رسمه.

تقولون: النار و لا العار! كانكم تریدون ان تكفئوا الاسلام علی وجهه انتهاكا لحریمه و نقضا لمیثاقه الذی وضعه الله لكم حرما فی ارضه و امنا بین خلقه. و انكم ان لجاتم الی غیره حاربكم اهل الكفر، ثم لاجبرائیل و لا میكائیل و لا مهاجرون و لا انصار ینصرونكم الا المقارعه بالسیف حتی یحكم الله بینمكم.»[3].

هان! بهوش باشید كه دست از ریسمان اطاعت برگرفته اید و با تجدید رسوم جاهلیت، دژ محكم الهی را درهم شكسته اید. خداوند بر این ا مت منت نهاد و به الفت آنان را با یكدیگر پیوند داد، پیوندی كه در سایه ی آن زندی كنند و در پناه آن بیارامند. این نعمتی است كه هیچ از آفریدگان بهایش را نمی داند، زیرا بهای الفت و یگانگی از هر بهایی گرانقدرتر و از هر چیز پر ارزشی، باارزشتر است. و بدانید كه شما پس از هجرت-و ادب آموختن از شریعت- به خوی بادیه نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی دسته دسته شدید. با اسلام جز به نام آن

[صفحه 241]

بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمی شناسید. گویا می خواهید اسلام را واژگون كنید با دریدن پرده ی حرمتش و شكستن پیمانش، پیمانی كه خداوند آنرا برای شما در زمین خود پناه و در میان افریده هایش ایمنی و آسایشی قرار داده است و اگر شما به چیزی جز اسلام پناه ببرید، كافران با شما پیكار خواهند كرد، آنگاه نه جبرئیل ماند و نه میكائیل و نه مهاجران و نه انصار كه شما را یاری كنند. راهی جز زد و خورد با شمشیر نخواهید داشت تا اینكه خداوند میان شما داوری كند.

امیرمومنان (ع) پس از آنكه بیعت عمومی با وی صورت گرفت، در ضمن نخستین خطبه ی حكومتی خود بهبازگشت جاهلی مسلمانان اشاره كرد و فرمود:

«الا و ان بلیتكم قد عادت كهیئتها یوم بعث الله نبیه.»[4].

هشیار باشید كه بلیه و آزمایش كنونی شما به وضع و سامان همان روزی برگشته است كه خدا پیامبرش را برانگیخت (تا آن اوضاع را دگرگون كند).

علی (ع) درباره ی فتنه های ارتجاعی و دگرگون كردن دین و دینداری با تعبیری شگفت فرمود:

«ایها الناس، سیائتی علیكم زمان یكفا فیه الاسلام كما یكفا الاناء بما فیه. »[5].

ای مردم! بزودی بر شما روزگاری خواهد آمد كه اسلام رااز حقیقت آن خالی نمایند، همچون ظرفی كه واژگونش كنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازند.

قرآن ناطق درخطبه ای كه از حادثه های بزرگ خبر داده، درباره بازگشت جاهلی و ویژگیها و نشانه های آن چنین فرموده است:

«رایه ضلال قد قامت علی قطبها و تفرقت بشعبها، تكلیكم بصاعها و تخبطكم بباعها... فعند ذلك اخذ الباطل مآخذه و ركب الجهل مراكبه و عظمت الطاغیه و قلت الداعیه. و صال الدهر صیال السبع العقور و هدر فنیق الباطل بعد كظوم و تواخی الناس علی الفجور و تهاجروا علی الدین و تحابوا علی الكذب و تباغضوا علی الصدق. فاذا كان ذلك كان الولد غیظا و المطر قیظا و تفیض

[صفحه 243]

اللئام فیضا و بتغیض الكرام غیضا و كان اهل ذلك الزمان ذئابا و سلاطینه سباعا و اوساطه اكالا و فقراوه امواتا و غار الصق و فاض الكذب و استعملت الموده باللسان و تشاجر الناس بالقلوب و صار الفسوق نسبا و العفاف عجبا و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا.»[6].

درفش گمراهی- چون درختی تناور- بر پای مانده و شاخه ها به هر سوی دوانده، به پیمانه ی خود به شما می پیماید و هر ستم كه تواند به شما می نماید... در این هنگام است كه باطل بر جای استوار شود و نادانی بر طبیعتها سوار و كار ستمكار بزرگ گردد و دعوت- به حق- اندك و كم خریدار و روزگار چون درنده ی دیوانه حمله آرد و باطل آرمیده برخیزد و چون شتر نر بانگ بردارد. مردم در گناه برادر و یار شوند و در كار دین جدایی پذیرند و در دروغ با هم دوست باشند و در راست یكدیگر را دشمن گیرند. و چون چنین شود، فرزند- با پدر-كینه توزد و باران، كشت را سوزد، فرومایگان درم افشانند و جوانمردان تهیدست مانند. مردم این زمان گرگاند و زمامدارانشان درندگان و فرودستان طعمه ی آنان و مستمندان-چون- مردگان. سرچشمه ی راستی خشك مشود و از آن دروغ جوشان. دوستی را به زبان به كار برند و به دل با هم دشمنان. گناه و نافرمانی وسیلت پیوند گردد و پارسایی عجب- و موجب ریشخند- و اسلام پوستین باژگونه پوشد- و كس سخن حق ننیوشد.

[صفحه 253]


صفحه 240، 241، 243، 253.








    1. قرآن، آل عمران 144.
    2. نهج البلاغه، خطبه 150.
    3. همان، خطبه ی 192.
    4. همان، كلام 16.
    5. همان، خطبه ی 103.
    6. همان، خطبه ی 108.